سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازی دل


زیــر بــارون ، بـه یـاد تـو گـریـه کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه اون چـه کـه گـذشته خـوب  فـکر کـردم ...
 

زیــر بــارون ، از ایـنکه چـه قـدر به مـرگ نـزدیـک شـدم ، بغض کردم ...
 

زیــر بــارون ، صـدای قلـبم رُ گـوش کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـا صـدای بلـند اسـمت رُ فـریاد  کـردم ...
 

زیــر بــارون ،  فـهمیدم کـه تـا حالا چه قدر اشـتباه ، زندگـی کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـا شـنیدن طـنین عشق ، خـدا رُ طلب کـردم
 

زیــر بــارون ، جـای خـالی دستان گرمت رُ با تـموم وجـود ، حـس کردم ...
 

زیــر بــارون ، اشـک های  لحـظ?  خـداحافظی رُ تو ذهـنم ، تـداعی کـردم ...
 

زیــر بــارون ، ایـن دنیـای بـی وفـا رُ تا دلت بـخواد ، نفـرین کـردم ...
 

زیــر بــارون ، از عشـقی کـه تـو قـلبم حـک کـردی ، یـادی کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه پـشت سـرم نـگاه کردم و?? سـال زندگی رُ بـاور کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه تـموم بـهونه هـامون تبـسم تـلخی کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه حـکمت خـدا از تـه دل شـک کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه فـرار ثـانیه هـا اعـتقاد پیـدا کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه مـعنی وا قـعی زیسـتن انـدیشه کـردم ...
 

زیــر بــارون ، شـعار: « آینـده ای روشـن» رُ مسـخره کـردم ...
 

زیــر بــارون ، نمـی دونـی کـه ، چـه قـدر خـودم رُ سرزنـش کـردم ...
 

زیــر بــارون ، یـه عـالمه اشـک ، بـا قـطره هـای بـارون قـسمت کـردم ...
 

زیــر بــارون ، بـه هـیچ یـک از سـؤالام جـوابی پـیدا نـکردم


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/26ساعت 1:37 صبح توسط kehal ander نظرات ( ) |




Design By : Pars Skin