خدایا ! دلم باز امشب گرفته انتظار واژه غریبی است در زمان حال امروز نشسته ام من و ، شکسته های دل ، شکسته و رسوا ، غریبم و تنها خدا خدا دلم گرفته ، دلم گرفته امروز می خوام از نا امیدییم حرف بزنم از این که می خواییم نظر بدهید
بیا تا کمی با تو صحبت کنم
بیا تا دل کوچکم را
خدایا فقط با تو قسمت کنم
***
خدایا ! بیا پشت آن پنجره
که وا می شود رو به سوی دلم
بیا،پرده ها را کناری بزن
که نورت بتابد به روی دلم
***
خدایا! کمک کن به من
نردبانی بسازم
و با آن بیایم به شهر فرشته
همان شهر دوری که بر سردر آن
کسی اسم رمز شما را نوشته
***
خدایا! کمک کن
که پروانه شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش
مبادا بمیرد
***
خدایا! دلم را
که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته
شبی می فرستم برایت
همراه حزن است و پریشانی
وقتی صدایی در خانه نباشد انتظار هم طولانی تر می شود
تیک تاک تیک تاک تیک تاک
پس این زمان کی می خواهد تمام شود تا آسوده سر به بالین بگذارم
همین دیشب بود بی قراری می کردم از نبود ن ها
ولی امشب نگرانم
نگران خود...؟!
مثل دریا که موج اش دل ساحل می لرزاند
دیگر جنون دریا در من دمیده شد
بی آنکه بدانم خطا می کنم
و بر قلب دیگران می لرزانم
چه کنم ...
نمی شود...
نمی توانم...
هنوز دیر است
و هنوز انتظار زود
مرا از قاب خاکستری خاطرات پاک کرده اند
?مثل نگاه ماتی می مانم که لبخند بر لبانش نمی چسبد
??یا شاید نگاه گنگ تصویر هایی شده ام که سخن نمی گویند
چرا داغ دل تازه کنم
دلم می خواست چیزی برایت بنویسم
راستش دلم باز تنگ بود
و باز قولم زیر پا بود
می دانم حرفی بزنم سکوت می شنوم
آری هنوز بین حرف هایم سرم پایین می اندازم
می دانم دارد از دیر هم دیر تر می شود
بی خوابی شب های سرد و بی بهانه زمستان به پایان می رسد
و بهار از راه می رسد ولی من هنوز آماده نشده ام
دیگر خطوطی را کلمه نخواهم کرد و کلمات که جمله نخواهم ساخت
کسی فاصله من تا خدا نمی داند ؟
شاید نزدیک و شاید دور
کیست راز بهار را بداند
راز بهار خاطره است
خاطرات یعنی همین
تکه هایی از زمانی دورکه در قعر وجود می رقصد
خاطراتم...؟!
خاطراتی پُر زالفت
خاطراتی شاد
خاطراتی پُر ز غربت
خاطراتی تار
خاطراتی پُر ز آبستن های تلخ
حاصل همخوابیِ حس ُ حافظه
در زمان حال
در زمان حال دیروز
جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه
جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه
جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه
جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه
آه ای خدا ببین ، ببین آبرویم دگر ز غم ، شکسته در گلوم
رها کن از مستی ، دلی که بشکستی
شکسته دل صدا نداره ، صدا نداره
دلی که خاموشه ، دگر نمی جوشه ،
درین جهان بها نداره بها نداره
نه شوق و تمنّایی ، نه حسرت و فردایی
که دگر ز جهان دلم گرفته ، دلم گرفته
رها کن از مستی ، دلی که بشکستی
شکسته دل صدا نداره ، صدا نداره
دلی که خاموشه ، دگر نمی جوشه ،
درین جهان بها نداره بها نداره
نشسته ام من و ، شکسته های دل ، شکسته و رسوا ، غریبم و تنها
خدا خدا دلم گرفته ، دلم گرفته
وامیدوارم بتوانید از مطالب این وبلاگ استفاده کنید
با تشکر
Vamydvarm able to use the contents of this blog
Ismail Khan Mohammadi
ما انسان ها کجا بریم مگه این نیست که همه در یک متری می خوابیم نمی خوام بگم باید
بیکار بشینیمو منتظر مرگ باشیم می خوام بگم من تنها به کجا می خوام برم یه ماشین
یه زن و... که چی بشه می خوام مادیات این
دنیای خدایی جذابیت نداره برای من که این
طوره برای شما نمی دونم اگه می خوایید بگیییییییییییییید
Design By : Pars Skin |